کد مطلب:29797 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

اندک بودنِ شمار شاهدان












می گویند اگر «ردّ الشمسْ» تحقّق یافته بود، به صورت طبیعی باید بسیاری آن را می دیدند و باید چونان حادثه ای شگفت و بلكه به عنوان شگفت ترین حادثه تاریخی در جهان، مشهور می گشت و اقوام و ملل مختلف، آن را نقل می كردند، نه این كه گزارشگران آن بدین سان اندك باشند.

این اشكال، كه شاید كسانی پنداشته اند مهم ترین مشكل حادثه است، هم پاسخ نقضی دارد و هم حَلّی (اثباتی).

اما پاسخ نقضی:در تاریخ اسلام و در تاریخ حیات پیامبرصلی الله علیه وآله جریان «شق القمر»، حادثه ای است واقعاً شگفت، و بلكه از «ردّ الشمس» نیز شگفت تر:ماه در پی درخواست مشركان و با اشارت معجزه آسای پیامبرصلی الله علیه وآله دو پاره شد، و هر پاره ای در سویی قرار گرفت. مسافرانی كه از بیرون مكه به آن دیارْ وارد می شدند، دیدند و این رؤیت را به اطلاع قریش نیز رساندند. این واقعه را همه مفسّران پذیرفته اند و آیات آغازینِ سوره قمر:«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِن یَرَوْاْء َایَةً یُعْرِضُواْ وَ یَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ؛[1] نزدیك شد قیامت و از هم شكافت ماه، و هرگاه نشانه ای ببینند، روی برمی گردانند و می گویند:سحری دائم است»، آن را گزارش كرده و بر آن، تأكید ورزیده است.[2] با این همه نه شهرت روایی «شقّ القمر»، فراتر از «ردّ الشمس» است و نه در میان اقوام و ملل مختلف، شهره آفاق گشته است و نه... و به واقع، اگر نبود آیات الهی و جاودان سازی آن حادثه توسّط وحی، همین چند گزارش موجود نیز شاید اكنون در اختیار نمی بود و چه بسا حادثه «شقّ القمر»، فراموش می گشت!

از سوی دیگر و با نگاه حَلّی به مسئله، باید توجه داشت كه متأسفانه به جهاتی - كه اكنون جای شرح و بسط آن نیست -، فرهنگ كتابت حدیث در قرن اوّل در میان مسلمانان به شدّتْ سست گردید، و بدین سان، آثار و مآثر بسیاری تباه گشت و گزارش ها و حدیث های فراوان از دست رفت. از این روی، معجزات دیگر پیامبرصلی الله علیه وآله نیز نقل های فراوانی ندارند.

دو دیگر این كه فضای حاكم، نه فقط در قرن اوّل، بلكه قرن ها، ستیز با فضایل علوی و مناقب آل اللَّه علیهم السلام بود. از این روی، گزارش و گستراندن این گونه اخبار، پیامدهای بس سنگین داشت. توجه به چگونگی آن جو - كه برای پژوهشگران تاریخ اسلام، روشن است - می تواند توجیه گر كمبود گزارش های جریان هایی از این دست باشد و حتی فراتر از آن، وجود همین مقدار را نیز باید مرهون لطف الهی و عظمت حادثه ها و شگفتی آفرینی آنها دانست.

سه دیگر این كه فراهم بودنِ زمینه رؤیت این حادثه توسّط افراد زیاد نیز روشن نیست؛ چون هم مدّت این بازگشت، بس اندك بوده است و هم نباید به لحاظ چرایی و چگونگی حادثه، آفتاب، زیاد بالا آمده باشد و احتمالاً تنها در مناطق قریب الاُفق، اگر مانعی مانند ابر و غبارْ وجود نداشته، قابل مشاهده بوده است.[3] با این همه و بر روی هم، در مقایسه با گزارش های حوادث دیگر، نقل این حادثه چندان هم كم نیست. ناظران، نوعاً چون در متن حادثه هستند، گزارش را چندان با اهمیتْ تلقی نمی كنند و بر روایت آن، همت نمی ورزند؛ اما در نسل های بعدی؛ گزارشگران این حادثه چندان هم كم نیستند.

به هر حال، وقوع «ردّ الشمس»، قطعی است و گزارش های آن، بسی استوار.









    1. قمر، آیه 1 و 2.
    2. ر. ك:كتاب های تفسیر، ذیل سوره و آیه.
    3. در این باره نقلی وجود دارد كه احتمالاً از معصوم باشد:«دلیل آن كه وقتی خورشید بر علی علیه السلام برگشت و بر دیگر ساكنان زمینْ اتفاق نیفتاد، این است كه خداوند، همه آسمان را انباشته از ابر ساخت، جز آن جایی كه امیر مؤمنان علیه السلام و یارانش بودند و آن قسمت را بی ابر ساخت و خورشید بر آن حضرت، نمایان گشت» (بحار الأنوار:26/166/58 به نقل از:العلل، محمّد بن علی بن ابراهیم).